ودرست مثل یک فرمانروای تمام عیار عمل میکرد ودیگران به اواحترام میگذاشتند اورفاه زندگی را میخواست واز اختشاش وهرج ومرج بدش می آمد اودیگران راکنترل نمیکرد بلکه قلمروهایی زندگی خودرا تحت تسلط اش درآورده بود وگسترش میداد، قسمتهای تحت حاکمیت اودردرونش روح وروان وعاطفه ی اوبودندوقلمروهای بیرونش محیط هایی بود که درمحدوده اش قرار داشت اوتمدارمتبحرزندگی خودبود.

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها